جولائیان

سایت تخصصی مهدویت

جولائیان

سایت تخصصی مهدویت

این تارنما جهت آشنایی دوستداران اهل بیت با زندگی و زمانه ی عارف واصل ملا محمد علی جولای دزفولی ( ناجی و حلقه وصل آیت الحق سیدعلی شوشتری ) می باشد.
ایشان در مسجدی که به نام های قزبافان ( کجبافان ) در کنار رود دز و پل قدیم دزفول در یکی از قدیمی ترین محله های این شهر مدفون می باشند.

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

معرفی کتاب تو می آیی

جولائیان | سه شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۵۹ ب.ظ

"تو می آیی" / حقیقت انتظار و آداب و آثار آن


کتاب حاضر اثری از علی صفایی حائری عین-صاد می باشد که توسط انتشارات لیلة القدر منتشر شده است.
تو می آیی، مجموعه ای است که از چهار نوشته استاد علی صفایی حائری و یک مصاحبه با وی فراهم آمده است. در فصل نخست پس از تحلیل مفهوم انتظار، ریشه ها، آداب ،« انتظار » آن با عنوان و آثار انتظار بیان می شود. در فصل دوم (ای نزدیک تر از من به من)، در قالب مناجات با امام زمان ع برخی از شبهه ها درباره وجود آن حضرت پاسخ می یابد. «عصر انتظار» فصل سوم کتاب، حاصل مصاحبه ای است با استاد صفایی که در آن از فلسفه انتظار سخن آمده است. موضوع فصل چهارم ، یعنی « ای قامت بلند امامت» ، جایگاه امامت و ضرورت امام است. در فصل پنجم کتاب هم «سرفصل هایی برای تحقیق» در حوزه مهدویت، معرفی می شود.
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
" ما از صلح در یک مقطع، انتظار این را داریم که بیاید نان ما را بدهد و در یک مقطع ، غذای ما را عادلانه تقسیم کند. و در مقطع دیگر مساله چیزی فراتر از این است؛ اینکه او به من بیاموزد؛ بیاموزد که چگونه نگاه کنم. «هدی للناس» یعنی آن حقیقتی که در رسالت مطرح است، در ولایت و امامت هم مطرح می شود، درمهدی موعود مطرح می شود، که تو از رسول «هدی للناس» را می خواستی."


 

  • جولائیان

بسم الله الرحمن الرحیم

 سپاس مخصوص خدایی است که اعیان ثابته را با فیض اقدسش، از تعیّن و حقایق خارجی را با فیض مقدس، تحقق بخشید. ظاهری که مظاهر را برای قلوب اهل ایمان آشکار ساخت و سیر صعود و عبور از برازخ صعودی را برای سالکان طریقت مهیا کرد و درود و صلوات اسم جامع الله بر فصل الخطاب ممکنات رسول گرامی اسلام و سلام بر اهل بیت طیب و طاهرش که انسان های کامل و واسطه فیض الهی برای سلوک عارفانند.

دوستان عزیز ما در مسجد کجبافان از این کمترین خواستند تا چند کلامی درباره عارف سالک مرحوم ملا محمدعلی جولاگر دزفولی یا جولای دزفولی بنگارم. عارفی که سر سلسله واصلان گشت و راه طریقت را به اهل شریعت نشان داد و آمیختگی شریعت و طریقت را وسیله دریافت حقیقت برای اهل معرفت ساخت.

 گرچه اطلاعات زیست نامه‌ای درباره این سالک شریعت و طریقت بسیار اندک است: لیکن آنچه بی شک و شبهه می‌توان درباره او گفت این است که خالصانه تلاش کرد و حلال خورد و نسبت به واجباتش تقیّد خاصی داشت و از حرام پرهیز می‌کرد و برای اهل بیت پیامبرش ولایت مدار بود. حال پرسش مهم این است مگر انسان با این امور می تواند سالک طریقت گردد؟ آری انسان با تقیّد به شریعت و رعایت حلال و حرام الهی و تجاوز نکردن از حدود الهی می‌تواند طریقت را طی کند؛ چون در اصل طریقت همان شریعتی است که با معرفت به جا آورده شود و تفکیک شریعت و طریقت سخنی نادرست و لغو و غیر حکیمانه است. انسانی که در رابطه با خدای سبحان حرمت نمازش را نگه دارد و اول وقت به جا آورد. مومنی که حرمت همسایه اش را محفوظ بدارد و مهمان نواز باشد و خلق الهی را عیال الله بخواند و رعایت حال عیال الهی کند و کسب حلال داشته باشد و از حرام الهی برهیز کند؛ نیازی به چله نشینی و زاویه گیری ندارد و نیازی برای عنوان های کزایی و آمیخته به اعتبارات دنیوی نمی‌ماند. آری ملا محمدعلی جولاگر دزفولی همین امور را رعایت کرد و به سلوک الهی رسید و دستگیری عالمانی همچون آیت‌الله العظمی سید علی شوشتری را کرد و سید با اینکه شاگرد و وصی شیخ اعظم مرجع جهان تشیع شیخ مرتضی انصاری دزفولی بود؛ بهره رسان معنویت برای او نیز بود و سر سلسله سایر عارفان گردید سیدعلی، ملا حسینقلی همدانی را تربیت کرد و او نیز سید احمد کربلایی و او نیز سید علی قاضی طباطبایی و او نیز از علامه طباطبایی و آیت الله بهجت را به وصال رساند و اینک عارفانی همچون استاد آیت الله حسن زاده آملی و آیت الله العظمی جوادی آملی تربیت یافتگان همین مکتب و مدرسه هستند.

سلوک شرعی و معنوی ملا محمدعلی جولای دزفولی باعث شد که سرباز گمنام امام زمان (ارواحنا لتراب مقدمه الفدا)  با او هم سخن و هم داستان شود و او را وصی خود سازد و بنا بر نقل عده‌ای، توفیق تشرف به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفدا) را برای او مهیا نماید.

 اینک این دو یار عرفانی در مسجد قزبافان یا کجبافان (علوی) دزفول کنار یکدیگر آرمیده اند.  مسجدی که عمری طولانی دارد و کنار پل قدیم دزفول قرار دارد و در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است و شیفتگان معرفت برای زیارت این دو یار عرفانی در این مسجد رفت و آمد می‌کنند. مردم دارالشهدا و المومنین دزفول باید قدر و قداست این مسجد را بدانند و بر آن حرمت نهند و مرکز شیفتگان معرفت سازند.

 مرحوم ملا محمدعلی جولای دزفولی هم به عالمان درس سلوک می آموزد و هم به کاسبان، چگونگی کسب حلال را فرا می دهد و هم برای مشتاقان لقای الهی دعای جذبه می خواند حال به نظر شما ای اهل ایمان در این دنیای آغشته به مادیت و عقلانیت ابزاری و معیشتی و انواع وسوسه های شهوت و غضب، نباید به سراغ این عارف وارسته رفت و از او که شاگرد مکتب اهل بیت علیه السلام بود؛ چگونه ولایت مداری را آموخت که هر چه هست در خانه اهل عصمت و طهارت علیه السلام است و لاغیر. هرچه می خواهید از این خاندان بخواهید که مطهورن اند و با همین مقام تطهیر قرآن را مَس می کنند و معارف قرآن را به سالکان منتقل می سازند.

 ای برادر و خواهرم عمر آدمی در این دنیا بسیار اندک است و چون رعد و برقی می‌گذرد و برای او نه مالی و نه منالی و نه نامی و نه اعتباری نمی‌گذارد. پس این فرصت اندک دنیا را غنیمت شمار و زمان و مکان و اشخاص اهل معنا بهره ببر که بی‌معنا ماده را ارزشی نیست.

 و سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 عبدالحسین خسروپناه

 حوزه علمیه مقدس قم .

  • جولائیان

سوالات دکتر سنگری از محمود کریمی و مداحان

جولائیان | سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۴۶ ب.ظ

دکتر محمدرضا سنگری عضو هیئت علمی بنیاد دعبل در واکنش به حکایت‌گویی اخیر محمود کریمی در صدا و سیما در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

 

«آنچه در حرم رضوی و حکایت‌گویی آقای محمود کریمی اتفاق افتاد ـ فارغ از دیدگاه‌های موافق و مخالف ـ پرسش‌هایی را پیش روی ما قرار می‌دهد که به ویژه اهالی ذاکرین و مداحین باید به آنها پاسخ دهند.

۱. آیا درست است در جای جای دعا، مداح و ذاکر، دعا را رها کنند و به نوحه‌خوانی و مرثیه و حکایت‌گویی بپردازند؟ آیا استفاده از چاشنی‌های گریه‌انگیز حتی از شهدا، میانه دعا رواست؟

۲. آیا آن سوی این چاشنی‌ها این نکته به ذهن نمی‌رسد که دعا خود توان «حال بخشیدن ندارد» و باید از مستمسک‌های دیگری بهره گرفت تا مستمعان را به اشک و گریه رساند.

۳. آیا این گسست‌های میان دعا و استفاده از این حربه‌ها نوعی بدعت و حتی نوعی اهانت به دعا نیست؟ آیا دعا ناتوان از حال بخشیدن است یا خود مداح؟ اصلاً‌ گسستن و فاصله از دعا و دوباره پیوستن با مضامین به هم پیوسته دعا و روح دعا ناسازگار نیست؟

۴. حریم و ساحت دعا چه استلزامات و بایسته‌هایی دارد؟ آیا حق داریم مناجات و دعا را پاره پاره و ارباً اربا (به تعبیر خود دوستان مداح) عرضه کنیم؟ خدا می‌داند اگر ذاکر و مداح و مناجات‌خوان دعا را بفهمد و خود با مضامین دعا همراه و یگانه شود به هیچ محمل دیگر برای گریاندن نیاز نیست. 

۵. دوستان مداح و ذاکر همواره اعلام می‌کنند در این مجالس مولا صاحب‌الزمان(عج) یا مادرش فاطمه زهرا(س) حضور دارد، واقعاً اگر حضورشان را احساس می‌کنیم در محضر آنان از این دست حکایات و چاشنی‌ها بهره می‌گیریم؟ آیا این حکایات وهن به ساحت مقدس اهل‌بیت نیست؟

۶. یک بار مثال زدم و گفتم جلوی مادر شهید حججی هیچ مداحی حاضر نیست کیفیت و جزئیات جدا کردن سر فرزندش را گزارش کند. اگر معتقدید در این مجالس مادر اباعبدالله(ع) است، چطور به خود اجازه می‌دهید به توصیف و ترسیم جزء به جزء جدا کردن سر اباعبدالله بپردازید؟

شیوه ذاکران و مداحان فهیم مجلس‌شناس را فراموش نکنیم. هر چه بود، درد آورد و دریغ، رویدادی تازه نبود. پیش از این و بیش از این، این ماجراها را نگریسته و گریسته‌ایم. خدا رحم کند.»

منبع: سلام دزفول

  • جولائیان

اینجا را دریابید؛ این مسجد چیز دیگریست

جولائیان | يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۲۴ ب.ظ

وقتی نخستین پایه های مسجدی بر تقوا بنا شود؛ وقتی صدق و خلوص، سنگ بنای محراب و دیوارهای عبادتگاهی الهی شود،‌تنفس در فضای آن جان را می پروردو روح را به معراج می بردو قلب را به ضیافت نور و معنویت می برد و مسجد کجبافان چنین مسجدی است.

اگر چشم ها به ملکوت راه یابند،‌پرواز ملائکه الله را در حریم این مسجد ادراک می کنند و اگر شامّه ها به سمت غیب، روزنه ای بیابند بوی خوش بهشت را که هماره در این مسجد می وزد استشمام خواهند کرد.

مسجد کجبافان مسجدی معمولی نیست و تنها به اعتبار خوابگاه دو عارف صادق، دو یار و صحابیی مولانا صاحب الزمان (عج) نیست که شوکت و شکوه و قداست یافته است. ده ها سالک الی الله و جان پاکیزه و تیّب در این مسجد خفته اند و هزاران عابد زاهد و قاری قرآن و محبوب گمنام الهی در گوشه گوشه ی این مسجد اشک ریخته اند و زمزمه کرده اند و تهجد ورزیده و سَر ارادت بر آستان حق نهاده اند.

اگر گوش شهودی و چشمی غیب نگر و جانی شسته از غبار تعلقات در این مسجد گام بگذارد، از در و دیوار آن یا سبّوح و یا قدوس می شنود.

تلاوت دلنشین آیات قرآن پرده های قلبش را می لرزاند و مناجات و نیایش بالی از طمانینه و سکون به لحظه هایش می بخشد.

در اینجا روزی سربازی پاک، پارسا و پاکباز که نمی دانیم اینک در کدام گوشه ی مسجد مدفون است نماز گزارده است؛ روزگاری مرحوم محمدعلی جولا ( بافنده ) در کنار مسجد و گاه در مسجد ملجا و پناه دردمندان و درماندگان و هدایتگر مشتاقان معرفت و محبت اهل بیت (ع) ، بوده است.

فراموش نمی کنم کودکی

وقتی نخستین پایه های مسجدی بر تقوا بنا شود؛ وقتی صدق و خلوص، سنگ بنای محراب و دیوارهای عبادتگاهی الهی شود،‌تنفس در فضای آن جان را می پروردو روح را به معراج می بردو قلب را به ضیافت نور و معنویت می برد و مسجد کجبافان چنین مسجدی است.

اگر چشم ها به ملکوت راه یابند،‌پرواز ملائکه الله را در حریم این مسجد ادراک می کنند و اگر شامّه ها به سمت غیب، روزنه ای بیابند بوی خوش بهشت را که هماره در این مسجد می وزد استشمام خواهند کرد.

مسجد کجبافان مسجدی معمولی نیست و تنها به اعتبار خوابگاه دو عارف صادق، دو یار و صحابیی مولانا صاحب الزمان (عج) نیست که شوکت و شکوه و قداست یافته است. ده ها سالک الی الله و جان پاکیزه و تیّب در این مسجد خفته اند و هزاران عابد زاهد و قاری قرآن و محبوب گمنام الهی در گوشه گوشه ی این مسجد اشک ریخته اند و زمزمه کرده اند و تهجد ورزیده و سَر ارادت بر آستان حق نهاده اند.

اگر گوش شهودی و چشمی غیب نگر و جانی شسته از غبار تعلقات در این مسجد گام بگذارد، از در و دیوار آن یا سبّوح و یا قدوس می شنود.

تلاوت دلنشین آیات قرآن پرده های قلبش را می لرزاند و مناجات و نیایش بالی از طمانینه و سکون به لحظه هایش می بخشد.

در اینجا روزی سربازی پاک، پارسا و پاکباز که نمی دانیم اینک در کدام گوشه ی مسجد مدفون است نماز گزارده است؛ روزگاری مرحوم محمدعلی جولا ( بافنده ) در کنار مسجد و گاه در مسجد ملجا و پناه دردمندان و درماندگان و هدایتگر مشتاقان معرفت و محبت اهل بیت (ع) ، بوده است.

فراموش نمی کنم کودکی ده یازده ساله بودم که غروب، مشتاقانه به این مسجد می آمدم تا نماز بگزارم و در حلقه قرائت قرآن مرحوم مغفور، قرآن آشنای متعبّد و متهجّد ملّا دلدار، درس قرآن بیاموزم، مغازه مرحوم عمویم که هم اکنون  نیز هست کنار مسجد بود. پیش از آن نیز چند سال کودکی ام شاید چهار پنج سالگی در کنار همین مسجد گذشته بود. یک بار، مغازه باریک و تاریکی که درست در کنار مزار دو سرباز امام زمان (عج) سرباز گمنام و ملامحمدعلی _ در صبحگاه مهمان کسی بود که اشک ریزان آمده بود و می گفت: دیشب ملامحمدعلی را در خواب دیدم و فرمود: اطراف من آلوده است پاکیزه اش کنید. حرمت مسجد و اطراف آن را نگه دارید و من که سخت اندوه زده و دل گرفته شده بودم به جست و جوی جاروبی پرداختم تا سهمی کوچک در پاکیزگی این مکان طیب و قدسی داشته باشم.

گاه می دیدم کسانی می آمدند که چهره ای غریب وناشناخته داشتند و ساعت ها در گوشه ی مسجد به عبادت و زمزمه می پرداختند و بعد ها فهمیدم که از دور دست ها می آیند و برخی همشهریان همان تاجر تبریزی بودند که دست و نفس شفابخش ملامحمدعلی به اشارت مولا صاحب الزمان (عج) در مسجد سهله در کوفه، او را صاحب فرزند ساخته بود؛ همان مرد تبریزی که در نجف از حضرت ولیعصر ( عج ) فرزند خواسته بود و مولا او را به دزفول حوالت داده بود تا لطف کریمانه و جان کرامت خیز و برکت ریز ملا محمدعلی گره از کارش بگشاید و گشود.

من خود از این مسجد بهره ها برده ام و فیض ها اندوخته ام و کرامت ها دیده ام که اینک سر گفتن آن نیست اما بارها در تنگناها وقتی در هنگام تصمیم برای نگارش های عاشورایی داشته ام، از باطن همین دو عزیز عاشورا آشنای مهدوی، طلب همت و کمک کرده ام، بسیار گره گشا اند و راه ها نموده اند و مددکار بوده اند.

و البته این زمانی دریافتنی است که به اشتیاق و نیاز در آمیزد و از قلبی روشن برخیزد.

ده – یازده ساله بودم که غروب، مشتاقانه به این مسجد می آمدم تا نماز بگزارم و در حلقه قرائت قرآن مرحوم مغفور، قرآن آشنای متعبّد و متهجّد ملّا دلدار، درس قرآن بیاموزم، مغازه مرحوم عمویم که هم اکنون  نیز هست کنار مسجد بود. پیش از آن نیز چند سال کودکی ام شاید چهار پنج سالگی در کنار همین مسجد گذشته بود. یک بار، مغازه باریک و تاریکی که درست در کنار مزار دو سرباز امام زمان (عج) سرباز گمنام و ملامحمدعلی _ در صبحگاه مهمان کسی بود که اشک ریزان آمده بود و می گفت: دیشب ملامحمدعلی را در خواب دیدم و فرمود: اطراف من آلوده است پاکیزه اش کنید. حرمت مسجد و اطراف آن را نگه دارید و من که سخت اندوه زده و دل گرفته شده بودم به جست و جوی جاروبی پرداختم تا سهمی کوچک در پاکیزگی این مکان طیب و قدسی داشته باشم.

گاه می دیدم کسانی می آمدند که چهره ای غریب وناشناخته داشتند و ساعت ها در گوشه ی مسجد به عبادت و زمزمه می پرداختند و بعد ها فهمیدم که از دور دست ها می آیند و برخی همشهریان همان تاجر تبریزی بودند که دست و نفس شفابخش ملامحمدعلی به اشارت مولا صاحب الزمان (عج) در مسجد سهله در کوفه، او را صاحب فرزند ساخته بود؛ همان مرد تبریزی که در نجف از حضرت ولیعصر ( عج ) فرزند خواسته بود و مولا او را به دزفول حوالت داده بود تا لطف کریمانه و جان کرامت خیز و برکت ریز ملا محمدعلی گره از کارش بگشاید و گشود.

من خود از این مسجد بهره ها برده ام و فیض ها اندوخته ام و کرامت ها دیده ام که اینک سر گفتن آن نیست اما بارها در تنگناها وقتی در هنگام تصمیم برای نگارش های عاشورایی داشته ام، از باطن همین دو عزیز عاشورا آشنای مهدوی، طلب همت و کمک کرده ام، بسیار گره گشا اند و راه ها نموده اند و مددکار بوده اند.

منبع : سلام دزفول
  • جولائیان